بیا ܨܓܨ 2 ܨܓܨ سرگرمی

♥♥♥هیچ کس همراه نیست تنهای اول♥♥♥

بیا ܨܓܨ 2 ܨܓܨ سرگرمی

♥♥♥هیچ کس همراه نیست تنهای اول♥♥♥

مرگ...


حکایت وقت رسیدن مرگ

 

آقاهه نشسته بود، داشت تلویزیون می دید که یهو مرگ اومد پیشش...

مرگ گفت: الان نوبت توست که ببرمت...

مرد یه کم آشفته شد و گفت: داداش! اگه راه داره بی خیال ما شو، بذار واسه بعد.

مرگ گفت: نه، اصلا راه نداره. همه چیز طبق برنامه است. طبق لیستِ من، الان نوبت توست.

مرد گفت: حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره، بعد جونمو بگیر.

 

مرگ قبول کرد و مرد رفت تا شربت بیاره... توی شربت 2 تا قرص خواب آور انداخت... مرگ وقتی شربت رو خورد، به خواب عمیقی فرو رفت... مرد وقتی مرگ خواب بود، لیست رو برداشت، اسمش رو پاک کرد و نوشت آخر لیست! و منتظر شد تا مرگ بیدار شه...

 

مرگ وقتی بیدار شد گفت: دمت گرم داداش! حسابی حال دادی، خستگیم در رفت... به خاطر این محبتت من هم بی خیال تو می شم و می رم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم!

 

نتیجه اخلاقی:

سر هر کسی رو می شه کلاه گذاشت الا سر مرگ...

داستان طنز شنل قرمزی




یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی اسمس هم براش میزنم
باز جواب نمیده . آنلاین هم نشده چند روزه . نگرانشم .
چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .
شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم .
قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی .
مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه .
شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .
فقط خواستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان.
می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون .
شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد .
یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام .
شنل قرمزی با پژوی ??? آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه .
بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه .
شنل قرمزی: حنا کجا میری ؟؟؟
حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .
شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !!
حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .
بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت
نکردن .
شنل قرمزی: حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟
حنا : آره با لوک خوشانس میان .
شنل قرمزی: برو دختره ...........................................
( به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود )
شنل قرمزی یه تک آف میکنه و به راهش ادامه میده .
پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!
ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن .
میره جلو سوارش میکنه .
شنل قرمزی : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!
نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .
با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
شنل قرمزی: اون که هاج زنبور عسل بود .
نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش .
این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون .
زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند .
شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید .
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی .
جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن .
شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!!!
نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک
می کنن .
دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .
شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ؟؟؟؟
نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد .
بچه مایه دار شدی . بقیه همه بد بخت شدن .
بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه .
شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و یوگی و خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن