نکند فکر کنی به خیالت خوابم
یا اگر دانه باران دیدم یاد تو افتادم
نکند فکر کنی یاد ان وعده که با من گفتی
ذره ای عشق به جانم انداخت ...
زخیابان دلت هیچ گذر هم نکنم
من و روزی به کسی دل بستن ؟؟؟
نکند فکر کنی من به یادت هستم ...!!!
خستگــی
گاهی وقت ها آنقدر از زندگـــی خستـــه می شوم که دلــــم می خواهد
قبل از خــــواب ؛
ساعت را روی "هیچوقــت" کــــوک کنم ...!
وقتی از تـــــو می نویسم
مدام نقش می دهم به واژگان شعرهایم
بلکه تو را
با تمام تو به تصویرت کشند
اما دریغ
که تهی می گذارد دستان مشتاقم را
غروری که قلم
پیله می تند به تن واژه هایم
و در سیاهی فرو می غلطاند
هر آنچه که از تو
و برای تو می نویسم ...
“قبل از خواب دیگران را ببخشید
و من قبل از اینکه بیدار شوید ،
شما را بخشیده ام”
جدی عنوانش گم شد...